یاشاسین آذربایجانیم
تورک اوغلو
 
 

 

ترکی بیر چشمه ایسه، من اونی دریا ائله دیم

بیر سویرق معرکه نی محشر کبرا ائله دیم

بیر ایشیلتیدی سها اولدوزی تک گورسنمز

گوز یاشیلما من اونی عقد ثریا ائله دیم

امیدیم وار که بو دریا هله اقیانوس اولا

اونا ضامن بو زمینه که مهیا ائله دیم

عرفانا چاتماسا شعر و ادب ابقا اولماز

من ده عرفانه چاتیب شعریمی ابقا ائله دیم

ابدیتله یاناشدیم دوغولا حافظه تای

شیرازین شاهچراغین تبریزه اهدا ائله دیم

ترکی نین جانینی آلمیشدی حیاسیز طاغوت

من حیات آلدیم اونا، حق ایچون احیا ائله دیم

(فیض روح القدس) اولدی مددیم حافظ تک

من ده حافظ کیمی اعجاز مسیحا ائله دیم

قمه قداره لر آغزیندا دیل اولمیشدی سوگوش

من سه وینج ائتدیم اونی، خنجری خرما ائله دیم

ایندی گویلرده گوزل صفله صفا ایله گزیر

منجلابلاردا اوزن اردگی دورنا ائله دیم

باخ که(حیدر بابا)افسانه تک اولموش بیر قاف

من کیچیک بیر داغی سر منزل عنقا ائله دیم

بوردا(روشن ضمیرین)ده هنرین یاد ائده لیم

من اون دا قلمین طوطی گویا ائله دیم

نه تک ایراندا منیم ولوله سالمیش قلمیم

باخ که ترکیه ده، قافقازدا نه غوغا ائله دیم

باخ که تهراندا نه شاعرلری شیدا ائله دیم

هم(سهندیه) سهندین داغین ائتدی باش اوجا

هممن ئوز قارداشیمین حقینی ایفا ائله دیم

آجی دیللرده شیرین ترکی اولوردی حنظل

من شیرین دیللره قاتدیم اونی حلوا ائله دیم

هر نه قالمیشدی کئچنلردن اونا بال پتگی

اریدیب موملو بالین شهد مصفا ائله دیم

ترکی، واللاه، آنالار اوخشاغی، لایلای دیلی دیر

دردیمی من بو دوا ایله مداوا ائله دیم

شهریار، حیف ساووخدیر بو دگیرمان هله ده

دارتماغا یوخدی دنی، من ده مدارا ائله دیم

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 12:12 :: توسط : نصیری

سن یاریمین قاصیدی سن

اگلش سنه چاى دئمیشم

خیالینى گوندره‌یب دیر

بس کى من آخ- واى دئمیشم

آخ! گئجه‌لر یاتمامیشام

من سنه لاى- لاى دئمیشم

سن یاتالى، من گؤزومه

اولدوزلاری سای دئمیشم

هر کس سنه اولدوز دئیه

اؤزوم سنه آى دئمیشم

سندن سونرا، حیاته من

شیرین دیسه، زاى دئمیشم

هر گوزه‌لدن بیرگول آلیب

سن گؤزه‌له پاى دئمیشم

سنین گون تک باتماغیوى

آی باتانا تای دنمیشم

ایندى یایا قیش دئییرم

سابق قیشا یاى دئمیشم

گاه طویووی یاده سالیب

من ده لى، ناى- نای دئمیشم

سونرا یئنه یاسه باتیب

آغلاری های هاى دئمیشم

اتک دولو دریا کیمى

گؤز یاشیما، چاى دئمیشم

عمره سوره‌ن من قره گون

آخ دئمیشم، وای دئمیشم


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 12:7 :: توسط : نصیری

سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم

تکجه تاریم دیر قارا گونلرده غم‌خواریم منیم

چوخ وفالی دوستلاریم واردیر، یامان گون گلجه‌یین

تاردان اوزگه قالماییر یار وفاداریم منیم

یئر توتوب غمخانه ده، قیلدیم فراموش عالمی

من تارین غمخواری اولدوم، تار غم‌خواریم منیم

گوزلریمه هر تبسم سانجیلیر نئشتر کیمی

کیپریگی خنجردی، آه، اول بی وفا یاریم منیم

آسمان آلدی کناریمدان آی اوزلو یاریمی

یاش توکر اولدوز کیمی بو چشم خون‌باریم منیم

ای بو غملی کونلومون تاب و توانی، سویله بیر

عهد و پیمانین نه اولدو، نولدو ایلغاریم منیم

شهریارم گر چی من سوز مولکونون سلطانی‌یم

گوز یاشیمدان باشقا یوخدور در شهواریم منیم


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 11:59 :: توسط : نصیری

سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.

 

 

او در خانواده ای متدین ، کریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.

 

 

شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.

 

 

او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.

 

 

شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.

 

 

طبع توانای شهریار توانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .

 

 

او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:

 

 

قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،

 

( شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )

 

 

کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،

 

(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)

 

 

قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،

 

( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)

 

 

من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!

 

(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم !)

 

 

شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 11:27 :: توسط : نصیری

«پروفسور اقرار علی‌اوف» از دانشمندان برجسته تـاریخ‌شناسی و زبان‌شناسی جمهوری آذربایجان است که مرتبت و منزلت علمی والای وی به سبب تحقیقات گرانسنگ در گستره شوروی سابق و کشورهایی مانند ایـران و ترکیه، بر همگان روشن است. اقرار علی‌اوف، عضو هیات علمی آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در باکوست.

 

کتاب «تـاریخ آتورپاتکان» یکی از تالیفات علمی و مهم «پروفسور اقرار علی اوف» می باشد که در هفت بخش تدوین شده و نکته‌های بدیع از تـاریخ آتورپاتکان را باز می‌گوید. یافته‌های علمی وی مورد پسند جاهلان و نژادگرایان در جمهوری آذربایجان واقع نشد و گفته می‌شود که حتی گروهی از جهال کتب وی را جمع‌آوری کرده و در آتش سوزاندند!

 

آن‌چه  می‌خوانید فرازهایی است از کتاب «تاریخ آتورپاتکان» به ترجمه دکتر شادمان یوسف که در ایران به چاپ رسیده است:

------------------------------------------------------------------------------------------

 بـا وجود آن که تـا  حال نشانه‌ای از زبان مادیان آتورپاتکان دوره‌های باستان به دست نیامده است (ما تنها یک نوشته به زبان ارمنی در دوران بعد از قدرت هخامنشینان در «سن کله» نزدیک زنجان داریم که شهادت می‌دهد در آتورپاتکان و کشورهای همسایه، حتی ارمنیان از آن استفاده می‌کرده‌اند. اما علاوه بر این، ما می‌توانیم بـا تکیه بر پایه‌های استوار، تصدیق کنیم که آن‌چه  که زبان مادیان میانه آتورپاتکان به شمار می‌رود،1 بی‌شک زبان ایرانیست که به طور وسیع، گسترده بود. در این باره نه تنها به گونه‌ای نسبتا خوب فرهنگ نامگذاری آذربایجان در آغاز عصر میانه، که آن را می‌توان متعلق به دوره‌های باستانی نیز دانست، گواهی می‌دهد،‌ هم‌چنین  اسناد دیگر نیز وجود دارد.

 

مولفان عرب در برابر دیگر زبان‌ها ولهجه‌ها که در عصر میانه در آذربایجان غربی معمول بودند، زبان‌های آذری (azari)، پهلوی (fahlavi) و فارسی را (iuqat-i furs) را نام می‌برند. درباره زبان آذری هم‌چون  زبان بخش زیادی از جمعیت آذربایجان‌غربی مسعودی2  نیز می‌گوید. درباره این زبان ابن‌حوقل، یاقوت بلاذری و مولفان دیگر عرب گزارش داده‌اند. 3

مقدسی زبان آذری را هم‌چون  زبانی مخصوص فارسی معین کرده می‌نویسد: زبان دشواری است و برخی واژه‌های آن شبیه زبان خراسانی است.4

برای مقدسی و هم‌چنین  بیش‌تر  مولفان قرن‌های نهم و دهم معین کردن لغت فرس (یعنی زبان فارسی) معنای اتلاق به گروه زبان‌های ایرانی را داشت. این‌که  آذری زبان فارسی بوده است، از گفته‌های خرد مولفان عرب برمی‌آید که نوشته‌اند: این زبان خوبی نیست برای فهمیدن دشوار است (از نقطه‌نظر داننده فارسی) و غیره.5 در عین حال استفاده کردن از نام فارسی برای آذری از سوی مقدسی و مولفان دیگری عرب از جمله ابن‌مقفع* هم‌چنان  که اصطلاح (فهلوی) را برای معین نمودن زبان اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان.6 و اصطلاح فهلویات را برای شعرهایی که به لهجه‌های محلی نوشته شده پیش از همه نشان زبان ماد را معین می‌کردند.7

آن‌چه  که ما درباره زبان آذری می‌دانیم که شاید آن را می‌باید زبان آذربایجانیان نامید (به این تعبیر لغت آذربایجان در نوشته‌های بیرونی برمی‌خوریم.)8 ، می‌توان خلاصه‌های زیرین را برآورد:

1ـ در دوران مولفان عرب، در آذربایجان بـا زبان آذری صحبت می‌کردند.

2ـ که آن بدون شک زبانی ایرانی بوده است، چون که مولفان عرب آن را برابر دری و پهلوی گاهگاه به نام فارسی یاد می‌کنند و آن را جدا از زبان‌های دیگر قفقاز به شمار می‌آورند.

3ـ که آذری زبان فارسی امروزی نیست.9 تحقیق‌هایی که مولفان معروف در زبان آذری کرده‌اند، ‌حاکی از آن است که این  زبان متعلق به گروه زبان‌های شرق و غرب ایـران است و آن به زبان تالشی نزدیک بوده.10 زبان تالشی ویژگی‌های اساسی صورتی زبان مادها را در خود نگاه داشته است.11

منابع جدی وجود دارند که نشان می‌دهند لهجه‌های نزدیک به زبان آذری و تالشی امروز، در دوره عصر میانه (قرون وسطا) در سرزمین آذربایجانی جنوبی گسترش یافته است.12 جالب است که یادآور شویم که براساس سخنان یاقوت، زبان شهروندان مغان (دشت مغان) به زبان‌های گیلان و تبرستان نزدیک بوده است.

برخی زبان‌های ایرانی آذربایجان جنوبی ] آذربایجان ایـران[ که تـا  زمان ما باقی مانده‌اند، مانند هرزنی، خلخالی، گرینکانی و دیگران، در خود رابطه‌های خوبی بـا لهجه‌های شمال غربی مرکزی ایـران را دارند.14

گروهی از دانشمندان معروف چنین عقیده دارند که لهجه‌های ایرانی که در سرزمین آذربایجان جنوبی امروز و قرون میانه گسترش داشته‌اند باقیمانده زبان‌هایی هستند که در زمان‌های قدیم وجود داشتند و لهجه‌های امروزی شمال و غرب و مرکزی ایـران نشانگر آنند که در این منطقه زبان یگانه‌ای مشترک بوده است.15 خیلی مهم است که در دوره میانه در آذربایجان به گروهی از لهجه‌های ایرانی برمی‌خوریم و نیز لهجه‌های ایرانی امروزه این منطقه همه متعلق به گروه زبان‌های شمال غربی ایـران‌اند و ویژگی‌های نزدیک به هم داشته‌اند مانند زبان مادها. 16 از این رو می‌توان گفت که زبان‌های نامبرده، بازمانده زبان مادی و یا لهجه‌های مادی می‌باشند.

در اصل، لهجه‌های ایرانی که در سرزمین آذربایجان به کار گرفته می‌شد، حاکی از آن است که آن‌ها نه در دوره میانه و نه بعدتر، از جایی دیگر به این جا نیامده‌اند‌ بلکه هم این‌جا  بوده‌اند.

موارد زیادی درباره این لهجه‌هایی که از جانب محققان روسی و عالمان شوروی و دانشمندان خارجی گردآوری و تحقیق شده، هم‌چنین  پژوهش‌های گروهی از عالمان خارجی (دانشمندان خارج از مرز شوروی سابق/ مترجم) در منطقه‌ای که درباره آن سخن می‌گوییم، حاکی از آن است که هنوز از زبان‌های قدیم، زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی پدیدار هستند. به ویژه باید یادآور شد که زبان و لهجه‌های گروه شمال غربی بر پایه آگاهی‌های زبان‌شناسان از کهن‌ترین زمان تـا  امروز از زبان‌های گروه فارسی برخاسته‌اند.

در این جا می‌باید چند سخن راجع به مفهوم آذربایجان بگویم، چون که در دوره‌های اخیر در ادبیات علمی، و علمی ـ مردمی کوشش‌های بسیار به خرج می‌دهند تـا  این که این نام را از محیط آتورپاتکان جدا سازند، که این به تباه کردن اندیشه نسل‌هایی که در سرزمین ما به سر می‌برند می‌پردازد و پیوندهای خونی و معنوی را که ما بـا آتورپاتکان داریم می‌گسلاند.

این گفتار توضیح و تفسیر بسیاری از مسایل تـاریخ کشور ما را ایجاب می‌کند که این سخنان باید محیط آن گردند که هر مورخ از برای خود احترام قایل شده، وظیفه خود بداند که تنها حقیقت تاریخی را بگوید تـا  خاطره تاریخی مـردم ما نگاه داشته بشود!

نام آذربایجان تـا  زمانی نه چندان دور در ردیف نام‌هایی قرار می‌گرفت که هیچ‌گونه اختلاف نظری درباره آن وجود نداشت.

اما در ده سال اخیر در جمهوری آذربایجان برای آن‌که  معنایی تازه به این مفهوم بدهند، کوشش‌های فراوان به خرج داده می‌شود.

این تجدیدنظر، بارها نه از جانب متخصصان بلکه از سوی کسانی که از دانش به دوراند و تخصصی در این زمینه ندارند، ابراز می‌شود.

این قبیل مردمان به کارهای غیر علمی دست می‌زنند و چنین گمان می‌دارند که بـا سخن‌پردازی‌های دور از حقیقت، می‌توانند مسایل علمی را حل وفصل کنند! جریان را کاملا ساده کرده و بدون هیچ آگاهی از تحلیل ریشه‌شناسی و بی‌آن‌که  خویش را به دانش زبان شناسی بیارایند بـا تمامی نیرو، کوشش می‌کنند که وجود ترکان را در سرزمین‌ ما باستانی بنمایانند و در تحلیل خود نام آذربایجان را به کار می‌گیرند!

آنان که در این باره از خود کوشش بسیار به خرج می‌دهند، متوجه نیستند که مفهوم نام، گرچه اسناد مهمی برای معین کردن تـاریخ قومی خلق است، ولی استناد تنها براساس یک نام بدون نشانه‌های دیگر امکان‌پذیر و دور از اصول علمی است. نیز نمی‌توان پیدایش زبان خلق را معنی جدید داد. و تعیین کوشش‌های تاریخی ـ قومی خلق‌ها بـا استفاده از مفهومی که حتی بـا نام هم ردیف هست، غیر علمی سات و خیلی خطرناک است.

نمی‌توان ساده‌لوحانه گمان کرد که نام‌های همگون، در تـاریخ بـا هم همانند بوده باشند. نام‌های به ظاهر شبیه که در طول زمانی زیادی از هم جدا بوده‌اند، اکثرا به گونه‌ای تصادفی شبیه می‌شوند. «ا.م دیاکونوف» در حالی که تحلیلی جدی از زبان‌شناسی ندارد، نام خلق‌ها و کشورها را خودسرانه و با ساده‌اندیشی از روی شباهت ظاهر، به هم نزدیک شمرده است و این کار ما را به حل مسایل قومی کشور نزدیک نخواهد کرد. بـا اصطلاح اصولی دانشمندانی که پیش از این یاد کرده شدند، در حل مشکل‌ترین مساله‌های تاریخی منطقه از آن‌ها استفاده می‌نمایند، این موضوع زیاده از حد، ساده و ابتدایی است و بیش از حد مجاز، به خود روا دیدن را نشان می‌دهد. «دلایل» بی‌‌بنیاد، ایجاد می‌شود و تمامی کوش‌ها برای این انجام می‌یابد که برای نامی ]آذربایجان[ که ذکرش را در بالا داشتیم کلمه‌های شبیه از زبان‌های ترکی پیدا بکنند. بـا استفاده از «فال قهوه» و توضیح ریشه‌شناسی می‌خواهند که این عقیده را ثابت کنند که نام آذربایجان، ریشه ترکی دارد!

این مولفان نسبت به تمامی قواعد ریشه‌شناسی تطبیقی بی‌اعتنایی نشان می‌دهند. آن‌ها آگاه نیستند که بدون درنظر گرفتن احاطه تاریخی و وضعیت تاریخی، هم‌چنین  تـاریخِ خود کلمه‌ها و تغییراتی که در طول تـاریخ واژه‌ها از دیدگاه قانون‌های آواشناسی رخ می‌دهد، سنجش و مقایسه و برابر نهادن واژه‌ها هیچ‌گونه پایه علمی ندارد. چون که جای هیچ باور علمی نیست که این بـا آن اصطلاح درست همان معنا را داشته باشد که در زبانی دیگر بـا تلفظی شبیه به آن به کار می‌رود! این مولفان بی‌خبر از آنند که بـا شباهت ظاهری واژه‌ها به یکدیگر، هیچ چیز را نمی‌توان اثبات کرد. شباهت تصادفی کلمه‌ها، نام‌ها و غیره در زبان‌های گوناگون، یک چیزی معمولا ناگزیر و از دیدگاه قانون احتمالات ریاضی حتمی است.

براساس قانون نظری احتمالات در زبان‌های گوناگون می‌توان ده‌ها کلمه شبیه به هم را پیدا کرد. می‌توان به ریخت کلمه‌های زیادی اشاره کرد که نه تنها شبیه هم تلفظ می‌شوند بلکه در این، یا آن زبان‌، یک معنا را افاده می‌کنند ولی هیچ عمومیت در پیدایش خود ندارند. همه کوشش‌هایی که به یگانه پنداشتن واژه‌های زبان‌های گوناگون انجام می‌گیرد که تصادفا شباهت ظاهری دارند، کاملا اشتباه است. همان طور که ذکر گردید کلمه‌هایی که همانند یکدیگر طنین‌انداز می‌شوند، ممکن است از دیدگاه نژادشناسی زبان یکی نباشند. 17 می‌توان بـا تمامی مسئولیت اظهار نمود که مولفانی که ریشه مـردم آذربایجان را ترکی می‌دانند، تحمل هیچ‌گونه انتقاد را ندارند. چون که این عقیده، اساس علمی ندارد! و بـا هیچ اصل علمی نمی‌توان گفته‌های آن‌ها را تصدیق کرد و ممکن نیست که گفته‌هایی را که هیچ پایه و اساس قانونمند ندارند، در ردیف کار علمی و تحقیقی جای داد. آن‌هایی که این را درنظر می‌گیرند و می‌کوشند، از  اصولی واهی در علم استفاده نمایند، هنوز از سده گذشته مورد مسخره و خنده قرار دارند.

هر چند که دلیل‌های مولفانی که کوشش می‌کنند تـا  ریشه نام آذربایجان را ترکی بدانند هیچ‌گونه پایه ندارد و لازم نیست که از نقطه‌نظر زبان شناسی و تـاریخ‌شناسی این گفته‌های بی‌اساس را ردکرد ولی متاسفانه این به اصطلاح «ایده» در کتاب‌های ادبیات جدی و علمی ـ مردمی و حتی علمی نیز جا باز کرده است و همین، مرا وا می‌دارد کوشش نمایم تـا  نقطه‌نظری علمی را درباره پیدایش مفهوم آذربایجان که در پایان سده چهارم و آغاز سده سوم پیش از میلاد پیدا شد، به طوری که حتی در دوران باستان  آغاز مصر میانه انعکاس پیدا کرد، باز نمایم!

نه تنها مفهوم بلکه زبان آتورپاتکان نیز ایرانی بود. زبان دین زرتشت ایرانی بود و تقریبا تمامی اصطلاحات اجتماعی، اقتصاد، سیاسی و فرهنگی همه ایرانی بودند و در این باره وضعیت دوران ساسانیان شهادت می‌دهد.

قوم آتورپاتکان که در دوران باستان موجودیت پیدا کرد، این جمعیت کنونی آذربایجان جنوبی نیستند که بـا لهجه‌های زبانی مادیان میانه سخن می‌گویند. چنان که یاد کردیم، یک قوم جدید بود که در نتیجه تجانس طایفه‌های محلی منطقه پیدا گردیده است.

از این  گونه مثال‌ها در تـاریخ بسیار است. مثلا می‌توان به جریان روس شدن طایفه‌های فین ـ اوگاری‌ها اشاره کرد. از جمله وسی‌ها، موارمی‌ها، مری و غیره... هیچ یک از محققین واقعیت بین نمی‌توانند گواهی بدهند که مـردم شمال و شرقی استان‌های روسیه غیر از طوایف فین‌اوگاری هستند که در هزار سال پیش زبان خود را به سلاونی، زبان روسی تغییر داده‌اند. این طایفه‌ها چنان که ما خوب آگاه هستیم در زمانی به روس‌ها تبدیل یافتند که آن‌ها به منطقه «پاواله‌ژه» و نزدیکی‌های «لاواگا» و «پلازر» سلاوتی آمونو18 رفتند.

ترک آناتولی که آن هم تـا  اندازه‌ای از دید مـردم‌شنای، نسل قدیم جمعیت آسیای کوچک است، ولی آن‌جا  را نیز نمی‌توان هنوز آسیای کوچک نامید، زیرا که بـا تغییر زبان به زبان ترکی نماینده قومی جدید می‌باشد که در قرن‌های 16، 15 در نتیجه تجانس و آمیزش طایفه‌های ترک زبان بـا مـردم بومی پیدا شده است.

مصر عربی نیز از نظر مـردم‌شناسی همان قبط قدیم است. اما مصری معاصر نه تنها مصری قدیم نیست،‌ زبانش به زبان عربی تغییر پیدا کرده است. مصریان از دیدگاه قوم‌شناسی، اعراب جدید هستند که بـا عرب‌های دیگر منطقه آمیخته، و اشتراک زبانی، فرهنگی، روانی یگانه بـا آن یافته‌اند. 19

این همه را می‌توان درباره انگلیسی‌ها،‌ فرانسویان، اسپانیان، رومانیایی‌ها، قزاقان، ازبکان، ترکمانان و مردمان بسیار دیگر نیز گفت. این گفته‌ها معنی آن را ندارند که ما از جدول نام‌نویسی گذشتگان مـردم آذربایجان، گروه‌های هوریتی، گوتی، لولوبی، مانایی و طایفه‌های دیگر را که در منطقه آذربایجان جنوبی و اطراف آن زندگی می‌کردند، خط ‌زده باشیم. هیچ‌گاه! تیره‌ها و مردمانی که یاد کردیم، آن‌ها گذشتگان ما، ‌در دوره پیش از تـاریخ ما می‌باشند و ما از آن‌ها هیچ‌گاه دست نخواهیم کشید.

تمام طایفه‌ها و تیره‌ها، که در سرزمین  کشور ما زندگی می‌کردند نقشی بزرگ را در روندهای قومی بازی کرده‌اند. همه آن‌ها در زمان‌های گوناگون در تشکیل قومی، پیدایش قومی عمومی در آخر سده‌های پیش از میلاد اشتراک داشته‌اند، اما نقش حل کننده همه آن‌ها را در یکدیگر مادها داشتند.

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 11:9 :: توسط : نصیری

سرزمین آذربایجان از شرق به دریاى خزر ، از غرب به مصب رودهاى دجله و فرات، از شمال به کوههاى قفقاز و از جنوب به کوههاى زاگرس و دشت هاى میانى ایران محدود است. آذربایجان محل اولیه کشاورزى جهان و احداث کانالهاى مصنوعى آبیارى در هزاره هاى قبل از میلاد مى باشد. غارهاى "آزیخ " در منطقه فیضولى در شمال رود ارس و غار "تام تاما" در کوهستانهاى مابین "اورمیه و سلماس" محل اسکان انسانهاى غارنشین بوده و قدیمیترین روستاى خاورمیانه با قدمت حداقل نه هزار سال در "سلماس" قرار دارد.

آذربایجان — در فارسی میانه آتورپاتگان می‌خواندندش نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان بر وزن عندلیبان (معجم البلدان) نیز نامند. به‌طور کلی به سرزمینی گفته می‌شود که از شمال به رود ارس، از جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از شرق به استان گیلان (کوه‌های تالش و مغان) و از غرب به مرزهای ترکیه و عراق محدود می‌شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع مساحت دارد .درگذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده‌است که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود می‌شده‌است. و پای تخت آن شهر گنجک بوده‌است در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزناو یونانیان گازا می‌نامیده‌اند .

از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان‌های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به‌عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم‌بندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده‌است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده‌است. هم‌اکنون نیز استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به‌عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می‌شوند.

آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استان‌های کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شده‌است. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقه‌ای کوهستانی و نسبتاً پربارش می‌باشد.

نام آذربایجان معرب آتروپاتکان (مکان آتروپات) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمیگردد . آتروپات ساتراپ (والی) ایرانی بود که بخش‌های شمال ایران را در زمان زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد. در قرن اخیر پس از ظهور اتحاد جماهیر شوروی، واژه «آذربایجان جنوبی» نیز بعضاً استفاده شده است. البته عده‌ای معتقدند که این واژه غلط و دارای بار سیاسی است.

در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود.[۱۱] در همان زمان مخالفت‌هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد.در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید.

در پیمان‌نامه‌های ترکمنچای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده است.

تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود میگیرند

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 10:59 :: توسط : نصیری

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مطالب -طنز-درسی-پرژه-






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 99
تعداد مطالب : 6
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->